پای شخص دیگری در میان بود
قصه از انجایی شروع شد
که پای شخص دیگری در میان بود ...
قصه؟؟
بگذار بگویم غصه
اینگونه درست تر است
توی یه رابطه گاهی غرور خوبه
ولی طرف مقابل اذیت میشه
ولی از غرور بدتر ضربه زدن ب اعتماده
چون وقتی مغروری
عاشقت دلخوش میشه ک دوستم داده و نمیگه
بخاطر غرورش
ولی وقتی پای یکی دیگه بیاد وسط
اونوقت تمام اون خیال ها نابود میشه
باورت نمیشه
ی لحظه ب همه چیز شک میکنی
واقعا دوسم داره؟
صاید واسه همین سرده
ن ن نمیشه
باور نمیکنم
دروغه
شایدم خیانت نبوده ولی هرچی ک باشه
اگه از بغل کسیم رد بشی حسودیم میشه
دست خودم نیست
من عاشقم
دیکتاتورم
همه ی تو ماله منه
با کسی تقسیمت نمیکنم
ولی دروغ و پنهون کاری
همیشه ضربه میزنع
اونوقته ک شب و روزت میشه گریه
نمیدونی چیکار کنی
چون اون اعتماده کم شده
اونوقته که میگی دوباره اعتماد کنم یا ن ؟
ای دل ساده ...
همیشه دنبال بهونه ای
بهت حق میدم
چون تو عاشقی
کاش یکی بود این اشکارو پاک میکرد
دیگه دستمال هم کم اورده
کجایی زندگیم ؟
دلشوره دارم