فقط من اضافیم بخدا
ایششششش صبحه جمعه بازم ریده شد توسطه خانواده محترم تو اعصابم
گرسنم بود واقعا همون لحظه مامان بابا بیدار شدن
رفتم سفره رو باز کردم یکم نون بردارم ی کوچولو ک تا سفره,میزاره مامان ضعف نکنم
هی گفت الان سفره میزارم نکن
منم هی گفتم گشنمههههه خوو
هیچی دیه اینقد گف نکن نکن و... ک بابا هم زبون اومد
اونم ک میبینی همیشه منتظر ب وقت نشسته ک زنش ب من یچی بگه اونم ده تا بگه
اره خیلی لوس شده حرف گوش نمیکنه لج بازه و...
ایششششششش
اومدم تو اتاقم درو کوبیدم ب هم
بعده دودقیقه اومده پسرشو صدا میکنه پسرممممم نفسه مامانیییی
پاشوبیا صبحونه
عنتر بیست سالشه هنوزم نازش میده
یعنی حال کردم ک معین داد زد گف درو ببببندددددددددد
بعد اومده دره منو باز میکنه میگه بیا سره سفره بینم حوصله ناز کشیدنتو ندارما
چطور کره خرتو داشتی ناز میکشیدی
ایششششششش
منم خیلی شیکو مجلسی گفتم گمشو نمیام
یعنی بخدا بعضی وقتا فک میکنم بچه سره راهیم
خودشو جر داد نرفتم
الانم تو اتاق در حاله ویفر خوردنم بفرمایید؟
زنو شوهر هم دوتایی دارن میلونبونن صبحونشونو
ای خدا یعنی فقط من تو این خونه اضافیم؟